چهار سالگی
سروش جون دیگه از ماه به ماه توضیح دادن در اومدی و باید راجب سال حرف بزنیم الان که دارم اینو مینویسم چهار سالت تمام شده و طبق معمول تولد با پسر عمه ات گرفتی و
ماشالا خیلی بامزه شدی و حرف های جالبی میزنی
غافلکیرت کنم و فکری به سرم اومد و میخوام سورپرایزت کنم و ...
از من میپرسی ناخن چطوری رشد میکنه
یا برات کادو دادم هی میپرسی اینو کی خریدین وقتی من
دیگه برات بگم که بهار امسال نیز جند باری شمال رفتیم و یکبار گلپایگان
در خرداد 95 کلاس زبان نوشتمت و متاسفانه خیلی همکاری نکردی
تابستان نیر چند باری شمال رفتیم و اولین تجربه شنا در استخر را هم به دست اوردی در تابستان نیز یک کلاس سفال رفتی و متاسفانه بدون حضور من نماندی دوست صمیمیت در این دوران ارین بود که هی برنامه میزاشتیم و ساغتها با هم ماشین بازی میکردین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی