سروشسروش، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

بزرگ شدن پسرمان

مروارید سوم سروشی

فینگیلی من بلاخره بعد مرضیت در تاریخ 92/04/12 سومین دندانت سر زد و تو هم شروع کردی باهاش به دندان غیریچه رفتن چه لذتی داره این دندون دراوردنات دندان چهارمیت هم مثل اینکه سر زده اما نتونستم دقیق ببینم ...
24 تير 1392

قطع شدن تب سروش

تب سروش قطع شد و صورتش پر دانه های قرمز شد حالا من نمیدونم بیماریش تب سه روزه بوده یا روزئلا . حالا دلم از اینجا میسوزه که مکان عمومی نبوده این ویروسو از کحا گرفته نمیدونم بعدشم نمیدونم این ویروس هرپس چی از جونه ما میخواد .   سرخک آبریزش بینی و آبریزش چشم هم به همراه داره. 2.   سرخجه همراه با تب دونه هم میزنه. 3.  آبله مرغان دونه ها تاولی میشن. 4.   مخملک از هنگام ابتلای به بیماری تا دیدن آثار آن، چیزی میان سه روز تا یک هفته به درازا می کشد. این بیماری باعث چرک کردن گلو و درد آن، و قرمزی پوست در ناحیه کشاله ران و زیر بغل می شود. ممکن است که زبان هم ناصاف، قرمز و پر از لکه شود. مخملک با آنتی&...
9 تير 1392

اولین مریضی سروش و نه ماهگی

پسر نازم شب 4 تیر ماه نصف شب تب کردی و بیماری تب بیدلیل تو شروع شد هیچ علائم سرماخورده گی هم نداری  تا امروز که سه شب میگذره هنوز تب داری بالاترین درجت تا حالا 38.4 بوده خیلی نگرانتیم فردا صبحش بردیمت دکتر برای چکاپ و اینکه علت تبت چیه وزنت شده بود 8.300 قدت 75 و دور سرت هم 47 . دکتر گفت به اختمال زیاد علت ویروسی است  و استامینوفن بهت داد از کاراییت که یادم رفته بگم عاشق وقتی هستم که چهار دست و پا میری و بعد یهو خودت میشینی با cat talk گوشیم حرف میزنی و وقتی دستمو میزنم رو دهنت  از خودت صدا در میاری
7 تير 1392

نه ماهگی سروش

سروشی پسرم نه ماهگیت مبارک تو الان دو تجربه متفاوت از دو دنیای متفاوت داری داری تند تند بزرگ میشی تو این ماهی که گذشت حسابی در حرکاتت پیشرفت داشتی الان دیگه چهار دست و پا میری  ولی هنوز با سینه خیز مخلوط میکنی روی دو زانو وای میسی و اگه یه جای امن برای گرفتن داشته باشی میخوای وایسی بماند که بعضی وقتها خیلی بیاحتیاطی و نمیدونی که هرجایی مناسب وایسادن نیست . تو این ماه حسابی کته خور شدی و انواع غذا هارو به صورت کته میخوری  از کارهای دیگت اینه که میری پشت در اتاقت و در اتاقت را میبندی کلمه هایی که میگی و من هنوز معنی هیچ کدامشان را نمیدانم ماما بابا اینگه ازیزه و اً او را میگی در این ماه اولین مسافرتت را رفتی به شهر نور و جنگل...
3 تير 1392

گلچینی از عکس های 7 ماهگی در اردیبهشت

 به دلیل خوب شدن هوا هر دو روز یه بار میریم پارک با هم وای نمیدونی نشستنت چه حس خوبی چه برای خودت و من داره اما بعدش اینقدر برای خودت مستقل شدی اینم یه عکس از غذا خوردنت و اینم از دندونای موشیت ...
9 خرداد 1392

هشت ماهگی سروش

سلام پسرم بعد از چند روز تاخیر از هشت ماهگیت تازه فرصت کردم بنویسم برایت ماشاالله اینقدر شیطون شدی که حدو نصاب نداره در روز 6 خرداد رفتیم پیش دکترت تا چکاپ بشی و اینکه نمیدونستم تو این ماه چه غذا هایی میتونم بهت بدم وزنت شده بود 8 کیلو که به نصبت ماه قبلت زیاد افزایش نداشتی اونم میدونم به دلیل تحرک زیادی هست که انجام میدی قدت شده بود 73 سانت و دور سرت هم 46 خدا رو شکر همه چیز خوب بود . قرار شد از این ماه بهت کته بدم با گوش مرغ یا گوسفند بعد هر سری به کتت یه چیزی اضافه کنم مثلا شوید پلو بشه یا عدس پلو غیره اکثر میوه هارم میتونی بخوری جز توت فرنگی گیلاس اینا . از غذا خوردنت برات بگم کتت رو که اصلا دوست نداشتی با چه بدبختی دادم بهت میوه...
9 خرداد 1392

شش ماهگی و عید نوروز

سلام پسرم روزهایی که منتظرش بودم بلاخره رسیدن و تو 6 ماه از زندگیت را سپری کردی و زمستان و دوره نوزادی گذشت چند روز قبل از عید پیش دکترت رفتیم تا چکاپ بشی خدارو شکر فرنی و حریره ات بهت ساخته بود و وزنت شده بود 7.300 و قدت 67 سانت و دور سرت هم 45 سانت دیگه هیچ کلاهت اندازت نیست سالی که گذشت سال کبیسه بودو در 30 اسفند سال 91 ساعت 2:30 بعدالظهر وارد سال جدید شدیم و تو هم شاد و خوشحال کنار سفره هفت سین بودی و سال 92 را شروع کردی توی این ماه برنامه غذایی سوپت شروع شد و من فکر میکردم وقتی سوپت شروع شده خیلی راحت میشم اما برای خودش کلی دردسر بود سوپت هر دوره یه غذایی بهش اضافه میشد با هویج شروع شد و قراره با سیب زمینی سوپت کامل بشه این 13 روز عید ر...
30 ارديبهشت 1392

l علاقه

سروشم عکس یک سری از اسباب بازی هایی که در این دوران بیشتر با آنها بازی میکنی را گذاشتم و ایتم یه عکس از جشن دندونی که برات گرفتیم واقعاً هیچ چیزش مثل بقیه نبود دوست داشتم اونجوری بشه اما نشد ...
30 ارديبهشت 1392

اولین کلمات واضح سروشی

پسرم در روز 92/2/25 کلی کلمه ماما بابا رو تکرار کردی و گفتی البته جالب این بود که مامانجون و باباجون برای قبل از سفرشون پیشمون بودن و مثلا برات یه جشن دندونی گرفتیم و اصلا اونی نشد که دلم میخواست فقط یه کیک شد آخرش که اونم اصلا شبیه دندون نبود ولی بهرحال دور هم جمع بودیم و مامانجون و باباجون برای یه چند ماهی رفتن مسافرت و تازمانی که برگردن تو کلی بزرگ شدی براشون آرزوی سلامتی میکنیم و دعا که همیشه خوش باشن
29 ارديبهشت 1392

اولین مروارید

پسر عزیزم در روز 21 اردیبهشت متوجه سرزدن دو دندان پایینت شدم مبارکت باشه ایشالا باهاشون غذا های خوشمزه بخوری  البته فکر کنم چند روزی زمان ببره تا کاملا بیرون بیاد و مشخص شه. سروشم خیلی شیطون شدی ماشالا باید مدام حواسم بهت باشه یه چند روزی میشه که کار با روروئکت رو یاد گرفتی البته من خیلی دیر گذاشتمت به توصیه دکترت . از اتفاقاتی که تا الان برات افتاده بگم یه دوبار از رو تخت افتادی و یه دوباری هم وقتی نشسته بودی افتادی خدا ایشالا همیشه ازت محافظت کنه . دوست داری همش جیغ بزنی اگه صدایی بلند باشه تو جیغ میزنی که بگی منم هستم . میخوام برات اگه بشه یه کیک شکل دندان سفارش بدیم و آش هم درست کنم عکساشو میزارم سروشم در آخر فقط میگم واقعاً...
23 ارديبهشت 1392